معنی ওজন করা - جستجوی لغت در جدول جو
ওজন করা
وزن کردن
ادامه...
وَزن کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
হজম করা
هضم کردن
ادامه...
هَضم کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
পিন করা
سنبه کردن، سنجاق کردن
ادامه...
سُنبِه کَردَن، سَنجاق کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
পান করা
نوشیدن، برای نوشیدن
ادامه...
نوشیدَن، بَرایِ نوشیدَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
ফোন করা
تماس گرفتن، تماس بگیرید، تلفن زدن
ادامه...
تَماس گِرِفتَن، تَماس بِگیرید، تِلِفُن زَدَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
বহন করা
حمل کردن
ادامه...
حَمل کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
মজা করা
سرگرم کردن، خوش بگذرد، شوخی کردن
ادامه...
سَرگَرم کَردَن، خُوش بُگذَرَد، شوخی کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
ভোজন করা
مصرف کردن، برای خوردن
ادامه...
مَصرَف کَردَن، بَرایِ خُوردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
ভান করা
تظاهر کردن، وانمود کردن، ساختگی
ادامه...
تَظَاهُر کَردَن، وانِمود کَردَن، ساختِگی
دیکشنری بنگالی به فارسی
আইন করা
تصویب کردن، قانون وضع کن
ادامه...
تَصوِیب کَردَن، قانون وَضع کُن
دیکشنری بنگالی به فارسی
খনন করা
گودال کندن، کندن، حفّاری کردن، معدن استخراج کردن
ادامه...
گودال کَندَن، کَندَن، حَفّاری کَردَن، مَعدَن اِستِخراج کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
গঠন করা
تشکیل دادن، برای تشکیل، سازمان دادن
ادامه...
تَشکِیل دادَن، بَرایِ تَشکیل، سازمان دادَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
দমন করা
ستم کردن، سرکوب کردن، خاموش کردن، تسلیم کردن
ادامه...
سِتَم کَردَن، سَرکوب کَردَن، خاموش کَردَن، تَسلِیم کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
দান করা
بخشیدن، برای اهدا، اهدا کردن
ادامه...
بَخشیدَن، بَرایِ اِهدا، اِهدا کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
জয় করা
فتح کردن، تسخیر کردن، غلبه پیدا کردن
ادامه...
فَتح کَردَن، تَسخیر کَردَن، غَلَبِه پِیدا کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
ঘন করা
ضخیم کردن، غلیظ شدن
ادامه...
ضَخیم کَردَن، غَلیظ شُدَن
دیکشنری بنگالی به فارسی